وبلاگ شهید مهدی بازرگان

گاهی رنج و زحمت زنده نگه داشتن خون شهید، از خود شهادت، کمتر نیست

وبلاگ شهید مهدی بازرگان

گاهی رنج و زحمت زنده نگه داشتن خون شهید، از خود شهادت، کمتر نیست

وبلاگ شهید مهدی بازرگان

بسم الله الرحمن الرحیم
ثبت خاطراتی که از شهید دارید !!!
با توجه به فرمایش مقام معظم رهبری امام خامنه ای مدظله العالی مبنی بر "زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست " تصمیم گرفته شد ، گامی برداریم و اثری درخصوص شهید مهدی بازرگان در این وبلاگ ایجاد نمائیم !

شهید مهدی رمضانی

نام : مهدی رمضانی

نام پدر : محمد

تاریخ تولد 1/1/1347

محل تولد : مبارک آباد

پدر و مادرم عزیزم از اینکه به فکر من بودید سپاسگذارم و از شما می خواهم که مرا حلال نموده با اینکه نتوانستم ذره ای از زحمات شما را جبران نمایم . خواهرانم از شما می خواهم که زینب وار رفتار کنید و حجاب را سرلوحه خود قرار دهید چون زینت زن به حجاب اوست و از شما برادرانم حلالیت می طلبم و از شما خواستارم که مواظب پدر و مادر باشید


فرازی از وصیت نامه

شهید مصطفی امینی

 

پروردگارا آرزویم این بود که ای کاش در صحرای کربلای حسینی بودم و عاشقانه خون ناقابلم را برای حماسه امام سوم شیعیان حضرت امام حسین (ع) تقد یم کنم چون احساس می کردم باید این خون ناقابل را به خاطر راه امام نثار کنم تا شاید سهمی در انقلاب حسینی داشته باشم با خود می گفتم این جان ناقابل به چه درد می خورد شاید خداوند مرا به خاطر سید الشهدا بپذیرد تا بتوانم با ایثار خون خود به اسلام به وظیفه اعتقادی خود عمل کنم . پروردگارا تو را سپاس می گویم که به من این توفیق را دادی که در جبهه های نور علیه ظلمت و در کربلای خمینی شرکت کنم . ای کاش این آرزوی دیرینه به حقیقت بپیوندد و جام وصال را از دست امام عصر ( عج ) بگیرم

فرازی از وصیت نامه

شهید شاپور کشتکار

 

مادر چقدر شهادت را دوست دارم مدت هاست که همیشه دعا می کنم مرگم شهادت در راه خدا باشد . وقتی آقای خامنه ای فرمود من به خدا پناه می برم از اینکه مرگم شهادت در راه خدا نباشد واقعا حرف دل من را می زند .

همیشه رنج می برم و احساس حقارت می کنم از اینکه به طور عادی بمیرم . برایم دعا کنید تا مرگم شهادت در راه خدا گردد .


زندگینامه شهید

عبدالرحیم رفیعی

 

شهید عبدالرحیم رفیعی از کودکی طبع لطیفی داشت و فرد مذهبی و معتقد بود و به فراگیری قرآن علاقه وافری داشت این شهید بلند قد ، خنده رو ، خوش رفتار و بسیار مومن بود او روحی آرام و اخلاقی شایسته داشت و در همکاری با پدرش در کارهای کشاورزی کوشا بود . هر شب به مدت نیم ساعت قران تلاوت می کرد از نوجوانی که درس فداکاری و حمایت از نیاز مندان را از مولایش حسین ( ع ) آموخته بود گام های بسیاری در حمایت از محرومین برداشته و لذا مورد علاقه و احترام و آشنایان بود . در مبارزات انقلاب سهم بسزایی در بیداری دوستان وآشنایان در مبارزه با رژیم طاغوت داشت . بعد از شروع جنگ تحمیلی از طرف سپاه جهرم عازم دیار عاشقان گردید . بارها به جبهه های غرب و کردستان اعزام شد و در عملیات های مختلفی شرکت نمود . پاسدار شهید عبدالرحیم رفیعی در منطقه عملیلاتی فاو درعملیات والفجر 8 ( 28/11/64 ) مفقود گردید و بالاخره بعد از ده سال پیکر پاکش توسط گرو ههای تجسس کشف و در تاریخ 13/4/1374 با شرکت گروه کثیری تشییع و در رادگاهش روستای مبارک آباد به خاک سپرده شد

زندگینامه شهید

عباس رضایی

 

شهید عباس رضایی در تاریخ 1/1/1334 دریک خانواده مذهبی در شهرک مبارک آباد دیده به جهان گشود دوران ابتدایی را در زادگاه خود گذرانید درهمین دوران بود که دست تقدیر او را از وجود پدرمحروم ساخت حس مسئولیت پذیری او را وادار کرد ضمن اینکه علاقه وافری به تحصیل داشت مدرسه را رها کرده و به کار کشاورزی مشغول شد . وی در تظاهرات علیه رژیم پهلوی به طور فعال شرکت داشت .بعد از پیروزی انقلاب به عضویت بسیج روستا درآمد و با سپاه پاسداران همکاری صمیمانه ای داشت . مادر شهید در مورد خصوصیات اخلاقی و اعتقادی ایشان چنین می گوید : شهید عباس برای ما هم پدر بود هم پسر . به برادران و خواهران خود احترام می گذاشت تا کمبود پدر را احساس نکند . شهید عباس در مراسم مذهبی بخصوص نماز جماعت و برپا داشتن مراسم عزاداری امام حسین ( ع ) و ائمه فعالانه شرکت می نمود .

او با شروع جنگ تحمیلی آموزش نظامی را در شهرستان فسا به پایان رساند و عازم جبهه های حق علیه باطل شد و در عملیات والفجر 2 در تاریخ 8/5/62 به درجه رفیع شهادت نائل آمد و با نثار خون خود درخت نوپای انقلاب اسلامی را آبیاری نمود . صحرا های گرم خوزستان و ارتفاعات غرب ایران همواره شاهد جانفشانی چنین دلیر مردانی در صحنه های عشق و شهادت بوده است . باشد که این از خود گذشتگی ها الگوی جوانان این مرز و بوم گردد


زندگینامه شهید

محمد کهنسال

 

شهید محمد کهنسال فرزند عظیم در مهر ماه سال 1350 در اوج ظلم و ستم طاغوت در آن زمان که مردم به شدت زیر فشار ظلم و ستم قرار داشتند در روستای مبارک آباد دیده به جهان گشود . بعد از پشت سر گذاشتن دوران کودکی و یک سال قبل از پیروزی انقلاب روانه مدرسه شد .تحصیلات ابتدایی را در سال 62 به پایان رساند با آنکه کم سن و سال بود ولی برای اینکه در پیشبرد انقلاب سهمی داشته باشد آماده رفتن به جبهه شد و لی در محل اعزام نیرو به دلیل کم سنی از اعزام و ی جلوگیری شد اما قلب وی همیشه برای جبهه و جنگ می تپید و به خاطر عشق و علاقه شدید به جنگ ، مدرسه را رها کرد وقتی که در ان زمان به لشکر المهدی گردان مالک اشتر معرفی شد در پوست خود نمی گنجید چنانکه گویی تمام دنیا را به او داده اند . مرتبا از فرماندهان می خواست او را به خط مقدم اعزام کنند ولی فرماندهان گردان به خاطر کمی تجربه از رفتن او به خط مقدم جلوگیری می کردند مانند پرنده ای که در قفس باشد دائما خود را به این طرف و آن طرف می زد ولی روحش در حال پرواز بود . هر طور که بود خود را به خط مقدم رسانید و بعد از روز ها نبرد سخت و دلاورانه با دشمن بعثی روح ملکوتیش به سوی معبود پرواز کرد و به یاران شهیدش پیوست و در تاریخ 6/2/1366 در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل گشت . روحش شاد و یادش گرامی باد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی