وبلاگ شهید مهدی بازرگان

گاهی رنج و زحمت زنده نگه داشتن خون شهید، از خود شهادت، کمتر نیست

وبلاگ شهید مهدی بازرگان

گاهی رنج و زحمت زنده نگه داشتن خون شهید، از خود شهادت، کمتر نیست

وبلاگ شهید مهدی بازرگان

بسم الله الرحمن الرحیم
ثبت خاطراتی که از شهید دارید !!!
با توجه به فرمایش مقام معظم رهبری امام خامنه ای مدظله العالی مبنی بر "زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست " تصمیم گرفته شد ، گامی برداریم و اثری درخصوص شهید مهدی بازرگان در این وبلاگ ایجاد نمائیم !

۷ مطلب با موضوع «خاطرات شهدا و رزمندگان شهرستان جهرم» ثبت شده است

۲۴
آبان
۹۴
جهرم در دفاع از حرم همچنان شهید می‌دهد

پیکر چهارمین شهید مدافع حرم عصر فردا با حضور خیل عظیم امت حزب الله در جهرم برگزار می شود.



چهارمین شهید مدافع حرم حضرت زینب (س) فردا با حضور خیل عظیم مردم انقلابی و شهیدپرور شهرستان جهرم تشییع می شود تا با افتخار بگوییم جهرمی ها همچنان در دفاع از حرم عمه سادات شهید می دهند.

علیرضا صحرائیان فرماندار ویژه شهرستان جهرم با تایید خبر شهادت «ایمان خرائی پور» جهرم گفت: این پاسدار شهید مدافع حرم در مبارزه با تکفیری های داعش در حومه شهر حلب سوریه به شهادت رسیده است.

وی افزود: پیکر مطهر این شهید مدافع حرم ساعت 15 بعدازظهر فردا دوشنبه 25 آبان بر دستان مردم شهیدپرور جهرم تشییع می شود.

صحرائیان خاطرنشان کرد: پیکر شهید «خزائی پور» با حضور مردم دارالمومنین جهرم از میدان شهید چمران تشییع و در جوار همرزمانش در گلزار شهدای رضوان به خاک می آرامد.

فرماندار ویژه جهرم بیان کرد: آئین ختم و بزرگداشت این شهید مدافع حرم ساعت 15 روز سه شنبه 26 آبان در حسینیه آیت الله آیت اللهی برپا می شود.

Telegram.me/jahadfekeri

Telegram.me/bazagan0


  • محسن بازرگان
۲۴
اسفند
۹۳

http://mobark.blog.ir/ وبلاگ شهدای مبارک آباد

http://mb1262.blog.ir/ وبلاگ شهید مهدی بازرگان

http://fekrbartar.blog.ir/ وبلاگ فکر برتر

http://mb2016.blog.ir/ وبلاگ تخصصی آرشیتکت برتر

http://mobaco.blog.ir/ وبلاگ اتاق فکر قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی



  • محسن بازرگان
۲۱
اسفند
۹۳
بار خدایا مرا در، درهم شکستن این قفس پوشالی یاری ده و توانایی عنایت کن. بارالها؛ به لطف و رحمت تو چشم دوخته ام که بی لطف و رحمت تو جان دادن برایم سخت است.
  • محسن بازرگان
۲۱
اسفند
۹۳


خاطره ای از مرتضی پرندوار

 

همه نیروها دست به کار و آماده مقابله با پاتک می شوند. بچه ها سعی می‌کنند مهمات کافی کنار سنگرهایشان بچینند و منتظر حمله عراقی ها شوند. به مرور بیشتر مطمئن می‌شویم که دشمن صددرصد قصد پاتک دارد. آرایش تانک های آنان شروع می شود. تانک‌های عراقی ها به وسیله هلی کوپترهایشان حمایت می شوند. همچنین آتش سنگین توپخانه نیز به کمک آن‌ها می آید. با نزدیک شدن هلی‌کوپترِ عراقی‌ها به خاک ریز ما، مرتضی پرندوار  که فرمانده یکی از دسته‌هاست، تیربار را از جلیل ناظر می‌گیرد و با کمک مهدی سرور که نوارهای فشنگ تیربار را به دست دارد، به سوی هلی‌کوپتر شلیک می‌کند. خلبان ترسیده و عقب نشینی می‌کند. بچه‌ها شادی کنان تکبیر می‌گویند

  • محسن بازرگان
۲۱
اسفند
۹۳
  • محسن بازرگان
۲۱
اسفند
۹۳



مرتضی پرندوار

 

ظهر شده بود و اوج عملیات بیت المقدس بود. با کمک بچه ها پشت خاکریز تعدادی موشک آرپی جی آماده کرده بودیم. تانکهای عراقی به ردیف می آمدند و جلوی خاکریز مانور می دادند . علاوه بر این یه هلیکوپتر عراقی در بالای سر تانکها نیز در حال پرواز بود . درحال تیر اندازی به سمت تانکها بودیم که مرتضی پرندوار ضمن سرکشی از بچه های دسته داخل سنگر ما شد . در آنجا با مهدی سر‌ور ایستاده بودیم ، مرتضی متوجه ترس و نگرانی در چهره ی ما شد .او برای این که به ما دلداری دهد کلاهخودش را که تیر مستقیم به آن اصابت کرده بود به ما نشان داد . گفتم: چه شده ؟ به شوخی گفت : ” هیچی ، چیزی نشده ! بادمجون بم بلا نداره.” مرتضی لحظه ای بعد تیربار را از من گرفت و به سمت هلی کوپتر تیر انداز کرد . دقایقی گذشت ، هنگامی که مرتضی می خواست از ما جدا شود جمله ای گفت که هیچ گاه فراموش نمی کنم. او گفت : ”بچه ها اصلا نگران نباشین، یاد مادرمون حضرت زهرا را فراموش نکنین که پیروزیم. ” سپس مرتضی به سمت راست خاکریز رفت و برای همیشه از ما جدا شد سالها بعد تکه استخوان و پلاکی از او به دست آمد و در قبرستان رضوان جهرم به خاک سپرده شد .

  • محسن بازرگان
۲۱
اسفند
۹۳



سکاندار

شب عملیات کربلای 4 اونطرف اروند بودیم. نیمه های شب بود که یکی از قایق ها به طرف ما می آمد. نزدیک ساحل رسید خاموش شد. همزمان عراقی ها منور زدن و منطقه روشن شد . از دریچه ی سنگر دشمن که چند که متری ما بود ، سر تیربار عراقی چرخید بطرف قایق از کار افتاده. گلوله ی رسام خط آتش را نشان می داد و تیربارچی عراقی موتور قایق را هدف گرفته بود . سکاندار هر چه تلاش می کرد نتوانست قایق را روشن کند . یکی فریاد می زد روشنش کن ، اما فایده ای نداشت ، چون سکاندار در دم شهید شد. یکی دیگه از بچه ها رفت پشت سکان. فریاد زد یا زهرا و هندل را کشید. قایق روشن شد و کمی حرکت کرد اما تیربار نیز همراه با حرکت قایق چرخید و بچه ها را هدف گرفت . قدمعلی جاویدی با آرپی جی سنگر را نشانه گرفت و شلیک کرد ، اما سنگربتونی بود و فایده ای نداشت .تو اون لحظه هیچ کاری از دستمون بر نمی آمد ، لحظه ای بعد همه ی سرنشینای قایق شهید شدند .

  • محسن بازرگان